Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش خبرگزاری مهر، کتاب «لباس شخصی‌ها» نوشته جواد کلاته عربی در ۱۳ فصل شامل خاطرات شفاهی قاسم صادقی از دوران کودکی تا پایان حضورش در جبهه است که توسط انتشارات ۲۷ بعثت به چاپ دوم رسید و روانه بازار نشر شده است.

لباس شخصی‌ها نهمین کتاب از مجموعه کتب خاطرات شفاهی انتشارات ۲۷ بعثت حاوی خاطرات شفاهی قاسم صادقی از خیابان ایران تا گروه فداییان اسلام به قلم جواد کلاته عربی است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

قاسم صادقی متولد ۸ بهمن ۱۳۳۸، ۲۰ روز پس از شروع جنگ به آبادان اعزام می‌شود و عضو گروه فداییان اسلام می‌گردد. وی از همرزمان شهید سید مجتبی هاشمی و شاهرخ ضرغام است. او بعد از بازنشستگی‌اش به آبادان برمی‌گردد و به کمک خانواده‌اش یادمان شهدای دشت ذوالفقاری را بازسازی می‌کند تا هر سال میزبان حضور زائران راهیان نور در این یادمان باشد.

کتاب حاضر به خاطرات حاج قاسم صادقی از زمان کودکی تا دوران حضورش در گروه فداییان اسلام و پیش از ورود به لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) می‌پردازد. این کتاب نتیجه بیست و چهار جلسه (بیش از چهل ساعت) گفت‌وگوی چهره‌به‌چهره نویسنده با راوی است و همچنین ساعت‌ها مکالمه تلفنی برای تکمیل خاطرات و اضافه کردن برخی جزئیات می‌باشد. نویسنده مطابق سنوات گذشته، در متن حاضر خودش را به کلام راوی متعهد می‌داند، از خیال‌پردازی و تصویرسازی‌های غیرواقعی پرهیز می‌نماید و به مرزهای داستانی وارد نمی‌شود. کلاته عربی همچون کتاب‌های «ماجرای عجیب یک جشن تولد» و «عملیات عطش» در این کتاب هم به «کشف قصه» در برابر قصه‌پردازی و «کشف تصویر» در برابر تصویرپردازی پایبند است. و نیز دیالوگ‌ها و جزئیات مورد نیاز «ساخت قصه‌ای _ داستانی» را در فرآیند مصاحبه و پژوهش از راوی اخذ کرده است و در متن کتاب آورده است. جواد کلاته برای مصاحبه درباره دوران حضور راوی در گروه فداییان اسلام و جنگ در جبهه ذوالفقاری، یک هفته در یادمان شهدای دشت ذوالفقاری در آبادان حاضر می‌شود تا منطقه را از نزدیک ببیند و مشاهدات میدانی‌اش توانست به اطلاعات مصاحبه‌هایش رنگ و بوی واقعی‌تری ببخشد.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم؛

یاد گرفته بودیم سرمان را با هر چیزی گرم کنیم. برادرم محسن توی خانه دوتا کبوتر داشت. ساعت هشت صبح درِ قفسشان را باز می‌کرد، کبوترها می‌زدند به دل آسمان و دم غروب برمی‌گشتند توی حیاط. بعضی وقت‌ها هم این کبوترها را طعمه می‌کردیم که اگر کبوتر غریبه‌ای آمد سمت خانه‌مان، آن را بگیریم. بعد که آن کبوتر غریب را می‌گرفتیم، پرهایش را می‌کشیدیم یا با قیچی می‌چیدیم و آن را جَلدِ خانه خودمان می‌کردیم. کبوتربازی خیلی سرمان را گرم می‌کرد. برای خودش هم یک هنر و حرفه‌ای بود. گردو بازی، زو، الک‌دولک و بیخ‌دیواری هم بازی می‌کردیم. توی عالم بچگی، جایزه بیخ‌دیواری، گردو و چیزهایی در این حدواندازه‌ها بود. حالا نمی‌دانستیم که این بیخ‌دیواری را بزرگ‌ترها هم انجام می‌دهند و باهاش قمار می‌کنند. توی این خانه جدید هم مثل همیشه شربازی‌های خودمان را داشتیم و حالا که کمی بزرگ‌تر شده بودیم، مردم‌آزاری کیف بیشتری داشت.

یک نخ قرقره همرنگ با درِ یکی از همسایه‌ها می‌خریدیم یا از توی خانه پیدا می‌کردیم. نخ را خیلی ظریف گره می‌زدیم به کوبه در. بعدش می‌رفتیم ده پانزده متر آن‌طرف‌تر، جایی پیدا می‌کردیم به اندازه پنهان شدن یک نفر. نخ را دو سه دفعه می‌کشیدیم تا کوبه در به صدا دربیاید. بعد هم نخ را رها می‌کردیم که توی چشم نباشد. طرف می‌آمد در را باز می‌کرد، می‌دید کسی نیست و دوباره می‌بست. ما دوباره نخ را می‌کشیدیم و کوبه صدا می‌داد. بنده‌خدا این دفعه که در را باز می‌کرد، بسم‌الله می‌گفت و قل هو الله می‌خواند. بعد هم فوت می‌کرد جلوی درِ خانه‌اش که از شرّ جن و پری در امان باشد. تازه اف‌اف آمده بود که یکی از همسایه‌ها به درِ خانه‌اش نصب کرد. من رفتم زنگ زدم. دختری هم‌سن‌وسال خودم گوشی را برداشت و گفت: «کیه؟» من هم صدایم را کلفت کردم و گفتم: «عزرائیله! …» تا گفتم عزرائیله، صدای جیغ دختر از پشت اف‌اف بلند شد. من هم پا گذاشتم به فرار.

چاپ دوم این‌کتاب با ۲۵۶ صفحه و شمارگان هزار نسخه عرضه شده است.

کد خبر 5896524 زینب رازدشت تازکند

منبع: مهر

کلیدواژه: لشکر 27 محمد رسول الله قاسم صادقی جواد کلاته ابادان آبادان چاپ دوم هفته دفاع مقدس انقلاب اسلامی ایران دفاع مقدس دفاع مقدس جنگ تحمیلی جنگ تحمیلی موسسه خانه کتاب و ادبیات ایران وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی کتاب و کتابخوانی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان جمهوری اسلامی ایران ادبیات جهان محمد مهدی اسماعیلی نیروی هوایی ارتش ستاد هفته دفاع مقدس گروه فداییان اسلام قاسم صادقی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۷۶۷۰۵۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

راز دلیل قتل زن 80 ساله ثروتمند توسط پرستار شخصی‌اش!

رسیدگی به این پرونده از آذر سال ۱۴۰۰ با شکایت زن جوانی به پلیس مبنی بر قتل مادرشوهرش آغاز شد. وقتی تیم جنایی به خانه زن ۸۰ ساله در سعادت‌آباد تهران رفتند با جسد دست و پا بسته او در کمد رختخواب‌ها روبه‌رو شدند.

ایران در خبری نوشت: عروس خانواده که موضوع را به پلیس گزارش داده بود در تشریح ماجرا به مأموران گفت: من و دخترم ۲ روز آخر هفته به خانه مادرشوهرم می‌رفتیم. خودم کلید داشتم، این بار وقتی رفتیم مادرشوهرم نبود. نگران شدم، بوی تعفن زیادی می‌آمد و رختخواب‌ها به هم ریخته بود. وقتی رختخواب‌ها را کنار زدم با جسد مادرشوهرم روبه‌رو شدم که دست‌هایش بسته بود.

بررسی‌ها و تحقیقات نشان می‌داد که عامل قتل پس از جنایت، طلا و خودروی هیوندای قربانی را سرقت کرده و انگشت اشاره مقتول هم جوهری شده است. همچنین مشخص شد که مقتول یک پرستار خانگی داشته که ناپدید شده است.

۲ سال پس از قتل

ردیابی‌ها برای دستگیری اکبر - پرستار خانگی - ادامه داشت تا اینکه مشخص شد وی به طور مخفیانه از کشور خارج شده. با گذشت ۲ سال از این جنایت وی به ایران برگشت و دستگیر شد.

متهم به قتل پروین اعتراف کرد و گفت: وقتی به عنوان پرستار به خانه مقتول رفته بودم، خاله‌ام حدود چند میلیارد تومان از طلاهایش را به من داد تا برایش بفروشم. مقتول گفت من خریدار طلاهایت هستم. من هم به خاطر اعتمادی که به او داشتم طلاها را بدون هیچ سندی به او دادم و قرار شد ۶ میلیارد تومان بابت آن به من پرداخت کند اما پولی نداد.

وی افزود: سر این موضوع با او درگیر شدم و دست‌هایش را بستم و به اندازه ۶ میلیارد از او سفته گرفتم و بعد هم خفه‌اش کردم. پس از آن مقداری طلا که در کشو بود را برداشتم و سوار بر خودرواش متواری شدم.

با تکمیل تحقیقات پرونده برای رسیدگی به شعبه ۱۰ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد تا متهم بزودی محاکمه شود. این در حالی است که اولیای دم برای وی درخواست قصاص کرده‌اند.

دیگر خبرها

  • بودن یا نبودن کتابفروشان؛ مسئله ناشران چیست؟
  • عرضه «صفات الهی» در کتابفروشی‌ها
  • مورایس: با افتخار یکی از شماها شدم
  • واکنش مورایس به ازدواجش در ایران و روی آوردن به اسلام
  • آمادگی هند برای تولید کتاب‌های صوتی با هوش مصنوعی
  • صنعت نشر هند برای تولید کتاب‌های صوتی با هوش مصنوعی آماده می‌شود
  • تعطیلی یک کتابفروشی و آغاز غرفه‌سازی ناشران در نمایشگاه کتاب
  • راز دلیل قتل زن 80 ساله ثروتمند توسط پرستار شخصی‌اش!
  • ۸ اردیبهشت، آخرین مهلت ثبت‌نام حضور در بخش مجازی نمایشگاه کتاب تهران
  • مهره کلیدی نساجی با لباس شخصی (عکس)